اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۱: هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید هر دم بمن از باب دگر یار درآید جانا بدل پاک نظر کن رخ او بین آئینه صافی چو همه روی نماید اعمی نتواند که به بیند مه رویت جز دیده بینا بجمال تو نشاید از تاب جمال تو شود محو دو عالم چون روی تو از پرده پندار برآید جز غمزه جادوی تو جان و دل و(د)ینم ای شوخ جفا پیشه نگویی که رباید چندانکه بجانم غم عشق تو فزون است شادی دل عاشق دیوانه فزاید عاشق چه کند گر نکند جامه بصد چاک مطرب چو سرود غم عشق تو سراید راضی به قضا باش و ز غم فارغ واز او زیرا غم و شادی جهان هیچ نپاید از دام بلا جان اسیری شود آزاد زان زلف معنبر چو گره باز گشاید اسیری لاهیجی