اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: بختم مدد نداد که بینم وصال دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بختم مدد نداد که بینم وصال دوست ای کاشکی ز دور به بینم جمال دوست از جان و از جهان بهوایش برآمدم بیرون نرفت از دل و جانم خیال دوست جان و دلم همیشه لگدکوب عشق اوست دولت نگر چگونه شدم پایمال دوست جانهای عاشقان بغم عشق واگذاشت بس دور می نمود چنین از کمال دوست گاهی که یار پرسش حالم کند به لطف صد جان فدای آن لب و حسن و سؤال دوست هر دم اگر جمال نماید بعاشقان کی کم شود بمرتبه جاه و جلال دوست از ناز پادشاه و گدا گشت بی نیاز گر زانکه یافت جان اسیری وصال دوست اسیری لاهیجی