اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷: خیل غمت بجور و جفا ملک جان گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیل غمت بجور و جفا ملک جان گرفت دل تن نهاد و دامن شادی روان گرفت ای دل ره عدم چو گرفتی از آن میان جانم ز هستی تو کناری نهان گرفت آید همیشه اشک بدریوزه پیش تو اوسایل است و راه نشاید برآن گرفت دل مرکب قرار بمیدان عشق تاخت چون شهسوار درد تو آمد عنان گرفت تا لذت شراب غمت یافت کام جان سرخوش شد و بمصطبه پای دنان گرفت چون حسن تو بحور و بغلمان ظهور کرد زاهد چنان هوای جنان از چنان گرفت زلف تو داشت جان اسیری ببند خویش رویت بصد لطافتش آخر ضمان گرفت اسیری لاهیجی