خیالی بخاری
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۳: گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بعد اجل دردِ تو با خویش توان برد خواهیم سبک درد سر خود ز جهان برد در حلقهٔ دیوانه وشان عقل نمی رفت زنجیر سر زلف تواش موی کشان برد تا زلف تو چوگان معنبر به کف آورد بند کمرت گوی لطافت ز میان برد سرچشمهٔ حیوان به هزار آب دهن شست و آنگاه حدیث لب لعلت به زبان برد گفتم که خیالی چو به زاری ز جهان رفت در سینه غمت برد، به خود گفت که جان برد خیالی بخاری