خیالی بخاری
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۳: به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به بازی حلقهٔ زلف تو دل برد از من و خم زد به وقت خویش بادا وقت ما را گر چه برهم زد به ابرویت که از ماه نو این مقدار بسیار است که پیش ابروی شوخ تو لاف دلبری کم زد کمینه حاصل مهر از گداییِّ درت این است که رایات شهنشاهی بر این فیروزه طارم زد دلِ نی بس که می سوزد ز تاب آتش هجران چو شمعش از دهن دودی برآمد هرکجا دم زد در این سودا ملایک را ز عزّت دم فروبستند نخستین آتشی کز عشق پیدا شد بر آدم زد بوَد کز عالم معنی برآرد سر به آزادی خیالی کز سر رندی قدم بر هر دو عالم زد خیالی بخاری