خیالی بخاری
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۹: باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز بیرون شدی و نوبت حیرانی شد زلف برهم زدی و وقت پریشانی شد قدمی نه سوی کنج دلم از گنج مراد که ز دوریّ تو نزدیک به ویرانی شد تا به پیش لب جان پرور تو چشمهٔ خضر چه خطا گفت که منسوب به حیوانی شد ای دل از وسوسهٔ نفس حذر کن که مرا به جمالش هوس صحبت روحانی شد چند بر خاک نهی پیش بتان پیشانی عذر پیش آر که هنگام پشیمانی شد ای خیالی چو لبش بوسه به جانی بفروخت غم افلاس مخور بیش که ارزانی شد خیالی بخاری