ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۳: جان بچشمم در نیاید ور نه جانت خواندمی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان بچشمم در نیاید ور نه جانت خواندمی خوشتر از جان هم ندانم تا چسانت خواندمی جان ندارد هیچ وزنی بی ثبات اندر جهان ورنه ایجان و جهان جان و جهانت خواندمی حسن خلق عالم ار گشتی مجسم پیکری از لطافت اندران پیکر روانت خواندمی ایچراغ جان اگر پروانه دادی حسن تو در شبستان صفا شمع روانت خواندمی گر نسفتی لعل در بار ترا الماس نطق عقل باور داشتی گر بی دهانت خواندمی پای سرو از شرم قدت گر بگل در نیستی در سرم گشتی که سرو بوستانت خواندمی گر نبودی حسن ماه آسمانی مستعار روی آن داری که ماه آسمانت خواندمی چون نمک داری جگر کردم کباب از بهر تو سر فرو ناری و گرنه میهمانت خواندمی جان طلب گر کرده ئی ز ابن یمین بی کین دل کرد می تسلیم و ماه مهربانت خواندمی ابن یمین