ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۹: بگوش جان من آید دمادم آوازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگوش جان من آید دمادم آوازی که هست طایر جانرا هوای پروازی بلی نشیمن او شاخسار سدره بود چه میکند قفسی و اندرو نه دمسازی بعقل و علم اگر پرورش دهی جانرا ز سر غیب نماید بر او نهان رازی مجردی چو مسیحا کجا که از سر وقت بهر نفس که بر آرد نماید اعجازی غذای طوطی جان تو شکر خرد است عزیز دار مر او را که ارزد اعزازی بود ز جهل گرش آرزوی نفس دهی کسی بطعمه نداد ارزنی بشهبازی بنزد ابن یمین کر چو مار خاک خوری بهست از آنکه چو موری مسخر آزی ابن یمین