ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۹: زلف و رخسار تو دانی بچه مانند بخون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف و رخسار تو دانی بچه مانند بخون بشنو از ابن یمین تا دهدت شرح که چون این چو خونست ولی ناشده در نافه هنوز و آن چو خونست ولی آمده از نافه برون دل دیوانه من تا ز رخ و طره او دید بر گرد سمن سلسله غالیه گون عزم کردست که رغم خرد کار افزای نرود تا بتواند بجز از راه جنون هر حدیثی که درو قصه لیلی نبود ور خود آن وحی بود جمله فسانه است و فسون عقل کار آگه من در هوس لعل لبش هیچ دانی بچه از پای در افتاد نگون لعل او باده نابست و مرا عقل ضعیف عقل باشد همه وقتی بکف باده زبون ابن یمین