ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۸: چنان بخون دلم در زد آن پسر ناخن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان بخون دلم در زد آن پسر ناخن که هست سرخی آنش هنوز بر ناخن مرا گشاد و کشید آنصنم بصد دستان هزار ناخنه در چشم و در جگر ناخن قمر کبود رخ از بهر آن بود که زد است بدست حسن بتم در رح قمر ناخن مرا خبر نه و افزون شدست رنج دلم چنانکه میشود افزوده بیخبر ناخن رباب وار سر از پاش بر نخواهم داشت بدین گناه گرم نی کنند در ناخن فرو برم بحیل ناخن وفا بدلش اگر چه می نکند کار بر حجر ناخن منم که خشگ نیارم ازین سپس که کند بخون ابن یمین دوست دست تر ناخن برم قضیه بشاهی که هیبتش بربود بترکتازی چندان ز شیر نر ناخن شکوه افسر تخت شهی طغایتمور که ظلم رازند از عدل در بصر ناخن ابن یمین