ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۰: روز آنست که با یار بمیخانه رویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز آنست که با یار بمیخانه رویم بهر پروردن جان از پی جانانه رویم خرم آن مجلس و کاشانه که ما هر دو بهم شمع و پروانه آن مجلس و کاشانه رویم مستی ما ز می عشق دلارام بود حاش لله که پی ساغر و پیمانه رویم عارض چون مه و آنسلسله مشکینش چون ببینیم ز دل واله و دیوانه رویم نه چنان شیفته زلف چو زنجیر و ییم که توان داشت طمع باز که فرزانه رویم جان فشانیم بر آنخسرو شیرین حرکات تا چو فرهاد بجان باختن افسانه رویم یاد آن روز که یارم بحریفان میگفت که بجمع از پی عشرت سوی میخانه رویم باز میگفت که چون ابن یمین حاضر نیست میکده گر همه خلدست بیا تا نه رویم ابن یمین