ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۵: چو شمع روی تو افروخت در جهان آتش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو شمع روی تو افروخت در جهان آتش کدام جان که نه پروانه شد بر آن آتش ز عکس روی تو در باغ و راغ شعله زند ز نوک لاله و از شاخ ارغوان آتش چو بگذرد بدلم یاد شمع طلعت تو بسان شمع شود در تنم روان آتش ز رشک لاله سیراب تست و هیچ دگر که نیست بی تب و بی تاب یکزمان آتش حدیث شوق تو با خامه در میان ننهم که زیر نی نکند هیچکس نهان آتش بیاد مهر رخت گر بر آورم نفسی شود ز تاب ویم شمع وش زبان آتش مرا چو شعله آتش دلی بود نه چو شمع که بسته باشد بر خود بریسمان آتش بترس ز آه دلم کان چو خط تو دودی است که زیر دامن آن هست بیگمان آتش تو سوز ابن یمین خوار و مختصر مشمار که گیرد از شررش عرصه جهان آتش ابن یمین