ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۱: دلبرا سلسله غالیه گونست مگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلبرا سلسله غالیه گونست مگر بر رخ نازک تو یا شکن آب شمر گر شب تیره به نیلوفر تر بر گذری آفتابت شمرد سر کند از آب بدر نیست رنگی ز توام لیک بمن بوی خوشت دوش باد سحر آورد خنک وقت سحر به نصیحت پدرم منع همیکرد ز عشق گفتم ای پیر نبودی تو جوان هیچ مگر بملامت نشوم به برو ایخواجه مرا هم درین درد که دارم بگذار و بگذر قبله راست تر از ابروی کج کردارش بنما تا شود آن قبله اصحاب نظر هر که دودی نرسیدست بدوز آتش عشق از تب و تاب جگر سوختگانش چه خبر من چو از رسته دندان تو گویم خبری افتدم سلک درر بر زبر عقد گهر گر چو طوطی شکرت را نستود ابن یمین در جهان از چه بشیرین سخنی گشت سمر ابن یمین