ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۰: مرا ز عشق تو گر شادیی بجان نرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا ز عشق تو گر شادیی بجان نرسد تو شاد باش که جز غم بعاشقان نرسد روا مدار که بیمار لعل چون شکرت ز پا در آید و دستش بناردان نرسد بیان طره تو کردمی و لیک دلم ز بس بشول که دارد بکنه آن نرسد مه ارچه ابلق گردون بزیر ران دارد بگرد آنرخ جانبخش دلستان نرسد نشان قد خود ارزانکه راست میپرسی بسالها چو تو سروی ببوستان نرسد بیادگار ز من جان بگیر و خورده مگیر که دست عاشق بیچاره جز بجان نرسد لب تو مایه ده عمر جاودانست و لیک چه سود چون بکسی عمر جاودان نرسد کجا رسم زلبت من بکام چون هرگز بکام زان دهن تنگ جز زبان نرسد چگونه ابن یمین آستین بدست آرد ترا که پای ز عصمت بر آستان نرسد ابن یمین