ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۷۸: ما چو زلف و چشمت ایمهوش پریشانیم و مست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما چو زلف و چشمت ایمهوش پریشانیم و مست جام نام و ننگ را بر سنگ قلاشی شکست گو مکن دیوانه را عاقل نصیحت بهر آنک هوشیاری ناید از مست صبوحی الست بر صوامع از صفای رویت ار عکسی فتد ای بسا غوغا که خیزد از صف اهل نشست آرزو دارم به تریاق لب جانپرورت رحم کن چون مار زلف تا بدارت دل بخست مهر آنماه کمان ابرونه کار تست لیک از پشیمانی چه سود اکنون چو تیر از شست جست دل بسان ماهی بر خاک از آنم میطپد کآید از یک بند زلف پر خمش پنجاه شست دل بمهر دیگری ابن یمین دادی ز دست در جهان گر دیگری همتاش دانستی که هست ابن یمین