ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۷۷: مشکین سر زلف تو که در پای کشانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشکین سر زلف تو که در پای کشانست در دل رگ سود است که پیوسته بجانست لعل تو ندا کرد که یکبوسه بجانی ز آندم دل سودائی من در پی آنست گر ز آنکه دلم را بود این بیع مسلم سودیست که سرمایه اقبال جهانست طاق خم ابروت که پیوسته بماناد محراب دل خسته صاحبنظرانست یاقوت لبت تا بشکر خنده در آمد خون دل لعلش ز حسد در خفقانست بیمار شد از چشم سیهکار تو نرگس زردی جهان بینش دلیل یرقانست جان و دل من شد سپر تیغ ملامت ز آنغمزه و ابروت که چون تیر و کمانست گفتم که ببادام سیاهت ندهم دل لیکن چکنم پسته تو چرب زبانست در عشق تو بر دل رقم صبر کشیدن چون خشت زدن بر زبر آب روانست رفتی وز پس مینگرد ابن یمینت چون کشته که چشمش ز پی جان نگرانست ابن یمین