ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۶۵: شهره شهر شد از غایت خوبی رویت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهره شهر شد از غایت خوبی رویت ای شده ترک فلک از دل و جان هندویت هست رخسار تو یک ماه که در غره او جلوه دادست دو عنبر ز هلال ابرویت چشم بد دور که بستان ارم را گه حسن خار اندوه نهادست گل خود رویت فتنه دور قمر نیست در آفاق کنون بجز آن غمزه غمازوش جادویت خوان عشقت چو نهادند وصلادر دادند میخورد دل جگر خویشتن از پهلویت چه کند این دل دیوانه که در پی نرود چون بزنجیر کشان میبردش گیسویت من چنین شیفته ز آنم که رگی از سودا هست پیوسته مرا با دل زار از مویت عابدان روی سوی قبله اسلام کنند عارفانرا نبود قبله جان جز کویت بستم احرام طواف سر کوی تو ز شوق که ببوسم حجرالاسود خال رویت خواب خرگوش بچشم خرد ابن یمین میدهد غمزه شیرافکن چون آهویت ابن یمین