ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۴۲: جانا دلم آمد بهوای سر زلفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا دلم آمد بهوای سر زلفت در پای تو افتاد بجای سر زلفت جان تازه کند چون دم عیسی به نسیمی بادیکه بود غالیه سای سر زلفت یکموی سر زلف تو خوشتر ز جهانی ای هر دو جهان نیم بهای سر زلفت آشفته و سودا زده شد زلف تو زین پس بند است و دگر هیچ دوای سر زلفت اندر جگر آتش فکند آهوی چین را بادی که بود نافه گشای سر زلفت گر زلف تو خون دل من ریخته خواهد چشمم کند اینکار برای سر زلفت هر عهد که با زلف سیهکار تو بستم بشکست زهی عهد و وفای سر زلفت جز لطف لب روح فزایت نرهاند کس ابن یمین را ز بلای سر زلفت ابن یمین