ازرقی هروی
قصیده ها
شمارهٔ ۵۷: مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا درین تن و این دیدۀ چو لاله ستان همی فزاید نور و همی فروزد جان وزین فروزش جان و از آن فزایش نور نداد بهره از آن چهره جز مرا یزدان اگر بچشم کسان دلربای من نه نکوست سپاس از آن که نکوی منست و زشت کسان ز گرگ چون رمه ایمن بود چنان نبود که در فراغ تن آسان بود همیشه شبان من آن کسم که مرا در خیال چهرۀ او نگارخانه شود خانه پر می و ریحان وگر بچهرۀ او ژرف ژرف در نگری گمان برم که تو بر عشق او کنی تاوان بزرگوار خدایا ، که شکل یک صورت مرا نمود چنین و ترا نمود چنان مرا روان و زبانی ز کردگار عطاست بمهر و مدح همی پرورم روان و زبان روان بمهر نگاری که اوست فخر زمین زبان بمدح بزرگی که اوست فخر جهان وجیه دولت ابوعاصم ، آنکه عصمت او همی حصار کند بر حریم او سبحان ازرقی هروی