جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۲: سر آن داری با ما که بصحرا آیی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر آن داری با ما که بصحرا آیی ساعتی سوی گلستان بتماشا آیی پرده کج ندهی وعده بفردا نکنی که تو امروزدهی وعده و فردا آیی از سردست باین پای اگر آیی بربام پس یکی شرط دگر هست که تنها آیی تو بدین نرگس بیمار چو پوئی سوی باغ بعیادت بسوی نرگس رعنا آبی از شکوفه چو ثریاست مرصع همه شاخ ای مه چارده آخر بثریا آیی؟ بهمه حال چنین هم بنماند بازآ بروم صبر کنم تن بزنم تا آیی جمال الدین اصفهانی