جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۴: آخر چه کرده ام که شکایت همیکنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر چه کرده ام که شکایت همیکنی وز ما گله برون ز نهایت همیکنی زان بیشتر چه کرده ام ایجان که روز و شب من عذر میکنم تو جنایت همیکنی گفتی که دوستی به ازین چون کند کسی تقصیر نیست سخت بغایت همیکنی؟ دل میبری بقهر و جگر میخوری بجور تو کار دوستان بعنایت همیکنی کردی بکام دشمنم و دوست هم نئی وین طرفه تر که هم تو شکایت همیکنی گفتی که ازتو در همه عالم علم شدم آن نیز از زبان روایت همیکنی تا چند گوئیم که من آن توام بصبر یک بوسه کو بنقد؟ حکایت همیکنی جمال الدین اصفهانی