جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۴: حسنی چو دعا بسر فرازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسنی چو دعا بسر فرازی زلفی چو قضا بدست یازی طبع رخ اوست دل ربودن رسم لب اوست دلنوازی زنگی دو زلف کافر او دل می ببرد بترکتازی وان ناوک چشم نیم مستش جان می بخلد به تیر غازی ایزلف و رخت چو صبح و چونمشک در پرده دریدن و غمازی خورشید ننازد از خجالت شاید تو بحسن خود بنازی عشق تو بجان همیکند قصد جان بازی باشد این نه بازی چون با تو حدیث بوسه گویم خود را عجمی همی چه سازی دل باز ده ارنه بوسه بفرست نه ترکیست اینسخن نه تازی جمال الدین اصفهانی