جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۱: دلم بستان و آنگه عشوه میده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم بستان و آنگه عشوه میده چنین خواهم زهی نامهربان زه بقصد خون من زینسان چرائی کمان ابروان آورده در زه میم، هر لحظه رو بر من ترش کن گلم، هر لحظه ام خاری دگرنه مرا زین پس مگو فردا و فردا کزین عشوه نخواهم گشت فربه مرا گفتی ترایم گر مرائی همین شیوه، ازینم پرده میده ز تو بوسی طلب کردم ندادی تو جان خواهی و نتوان گفتنت نه چه گوئی ترک جان و دل بگویم بدین مایه رهم از تو مرا به همه قصدت بجانم بود و بردی ازان فارغ شدی الحمدلله جمال الدین اصفهانی