ازرقی هروی
قصیده ها
شمارهٔ ۷: یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی برکس چنین نباشد و برکس چنین مباد یا روزگار کینه کش از مرد دانشست یا قسم من ز دانش من کمتر اوفتاد وین طرفه تر کجا قدری وام کرده ام از مردم بخیل سبک بار سگ نژاد زان پیشتر که چشم بمالم ز خواب خوش در خانه گیردم بتقاضا ز بامداد چون کوه بیستون بنشیند بپیش من برجای خواب تکیه کند همچو کیقباد ناشسته روی و تیره نشینم به پیش او پرخشم از و چو کودک بدفهم از اوستاد گوید هر آنچه خواهد و من در سزای او دارم بسی جواب و نیارم جواب داد از کیسۀ دروغ نهم پیش ریش او تاریخ شاهنامه و اخبار سندباد چندان دروغ زشت فرو کوبمش بسر تا چون کدو شود سر آن قلتبان ز باد پس حجره را بروبم و پس خاک حجره را بندازمش ز پس ، چو پی از در برون نهاد هر چند مبغضست و بخیلست و ناکسست حقست و داد ازوست گریزان منم ز داد اینست حال بنده و صد ره ازین بتر تدبیر حال بنده بساز ، ای یگانه راد ازرقی هروی