مسعود سعد سلمان
مقطعات
شمارهٔ ۱۰۳ - مرثیت امیر یعقوب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از وفات امیر یعقوبم تازه تر شد وقاحت عالم آنچنان شخص را که یار نداشت جان ستاند چه گویم اینت ستم گوهری بود در هنر که ازو فخر می کرد گوهر آدم گفت و از گفته برنتافت عنان کرده و از کرده برنداشت قدم پشت عمرش به خم شد و هرگز گردن نخوتش نگشت به خم بر سخن بود نیک چیره سوار در هنر بود بس بلند علم در سرآوردش آخر ای عجبی پویه اشهب و تگ ادهم که کند پیش باز در که گشاد گره و بند مشکل و مبهم پس ازو روز فضل و دانش و علم نبود هیچ روشن و خرم نگشاید دهان به طبع دوات به نبندد میان به طوع قلم خشک شد خشک مرغزار ادب تیره شد تیره جویبار حکم تعزیت کرد کی تواند صبر مرثیت گفت کی تواند غم که نشسته ست وایستاده به جد نثر در سوک و نظم در ماتم جان ما را همی بپالد تف جسم ما را همی بکوبد نم ملک اهل فضل بی جان شد چه شگفتی که بی دلند حشم مسعود سعد سلمان