مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۳۰۵ - عرض بیچارگی و شرح حبس و گرفتاری: نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی وز حال من به هر جا اکنون روایتی تا کی خورم به تلخی تا کی کشم به رنج از دوست طعنه ای وز دشمن سعایتی من کیستم چه دارم چندم کیم چیم کم هر زمان رساند گردون نکایتی نه نعمتی مرا که ببخشم خزینه ای نه عدتی مرا که بگیرم ولایتی نه روی محفلی ام و نه پشت لشکری نه مستحق و در خور صدر و ولایتی پیوسته بوده ام ز قضا در عقیله ای همواره کرده ام ز زمانه شکایتی از بهر جامه کهن و نان خشک من زینجا کدیه ایست وز آنجا رعایتی ای روزگار عمر به رشوت همی دهم پس چون نگه نداریم اندر حمایتی گر آمدی جنایتی از من چه کردیی کاین می کنی نیامده از من جنایتی چونان که در نهاد تو را نیست آخری رنج مرا نهاد نخواهی نهایتی نه از تو هیچ وقتم در دل مسرتی نه از تو هیچ روزم در تن وقایتی هر جا رسد کند به من آکفت نسبتی هر چون بود کند به من انده کنایتی دارم ز جنس جنس غم و نوع نوع درد تألیف کرده هر نفسی را حکایتی آخر رسید خواهد از این دو برون مدان یا عمر من به قطعی یا غم به غایتی ای کم تعهدان ببریدم تعهدی ای کم عنایتان بکنیدم عنایتی باری دعا کنید و ز بهر دعا کنید زهاد مستجاب دعا را وصایتی مسعود سعد سلمان