مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۲۶۵ - مدح شیرزاد: راست کن طارم کاراسته شد گلشن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راست کن طارم کاراسته شد گلشن تازه کن جانها جانا به می روشن بر جمال شه ساقی تو قدح ها ده بر ثنای شه مطرب تو نواها زن بازوی دولت و تاج شرف و ملت شیرزاد آن شه پیل افکن شیر اوژن آنکه در خدمت گیتی شودش بنده وانکه از طاعت گردون نهدش گردن بسطت جاهش در دهر برد لشکر رفعت قدرش بر چرخ کشد دامن لطف و خلقش را چون آب شود آتش عنف و بأسش را چون موم شود آهن ببرد رخشش گر چرخ بود مقصد بگذرد زخمش گر کوه شود جوشن دست لهوش را ناهید شود یاره فرق عزش را خورشید سزد گر زن روز بزم او یادی مکن از حاتم وقت رزم او ذکری مبر از بیژن باد در دولت تا عقل بود در سر باد در نعمت تا روح بود در تن مسعود سعد سلمان