مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۲۴۶ - ای برادر نکو نگر به وجود: خویش را در جهان علم کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خویش را در جهان علم کردن هست بر خویشتن ستم کردن تن به تیمار در هوس بستن دل به اندیشه جای غم کردن خشمگین بودن وز خشم خدای بر تن بی خرد رقم کردن دوستان را و زیر دستان را به دل آورد و متهم کردن دست با راستی زدن در کار قامت راستی به خم کردن دل و جان را همه طعام و شراب نغمه و لحن زیر و بم کردن از حرام و حلال جاهل وار روز و شب خواسته به هم کردن یاد ناکردن از سؤال و شمار خانه پر زر و پر درم کردن لقمه لقمه ز آتش دوزخ اندین مردری شکم کردن عمر ناپایدار چون شمنان در پرستیدن صنم کردن ای برادر نکونگر به وجود سازد اندیشه عدم کردن تن و جان در خصومتند و سزد عقل را در میان حکم کردن گوش بر لابنه به عجز چو نیست مذهب مردمان نعم کردن کرم از هیچ کس مجوی که نیست عادت هیچ کس کرم کردن با نصیبی که داری از روزی ممکنت نیست هیچ ضم کردن نیست از عقل گر بیندیشی تکیه بر تیغ و بر قلم کردن همه چاره کنی و نتوانی چاره این شمرده دم کردن نیست مسعود سعد باب خرد دل ز کار جهان دژم کردن رنج بر دل منه که گردون را پیشه افزونی است و کم کردن هر چه دانی بگوی از آنکه زبانت خشک باشد به وقت نم کردن مسعود سعد سلمان