مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۱۷۴ - ستایش شاهزاده خسرو ملک: سپهریست ایوان خسرو ملک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپهریست ایوان خسرو ملک ز دیدار تابان خسرو ملک ببالد کمال و بنازد شرف ز دعوی و برهان خسرو ملک نهاده جهان و فلک چشم و گوش به ایما و فرمان خسرو ملک گشاده زبانست و بسته میان جلالت به پیمان خسرو ملک نبشته ملک نام های شرف برو کرده عنوان خسرو ملک ز شاهان کدامست کامروز نیست به فرمان و دربان خسرو ملک بنازد همی تاج و تخت و نگین ز تمکین و امکان خسرو ملک سپهرست و ماهست و مهرست و شاه به یکجا در ایوان خسرو ملک جدایی نبینی چو به بنگری میان شرف و آن خسرو ملک نیاساید از وزن زر و درم شب و روز وزان خسرو ملک برفت از جهان تشنگی نیاز به جود چو باران خسرو ملک برانداخت آز و نیاز جهان عطای فراوان خسرو ملک به یکبار هستند چون بنگریم همه خلق مهمان خسرو ملک زمانه به رغبت ثناخوان شود به پیش ثناخوان خسرو ملک نکوشد که خلق جهان غرقه شد در انعام و احسان خسرو ملک سزا باشد ار وقت ناوردگاه بود چرخ میدان خسرو ملک نیارد فلک هیچ جولان نمود همی پیش جولان خسرو ملک نباشد اگر بنگری کوه تند چو یک ران یکران خسرو ملک بس آسان آسان گذاره شود ز پولاد پیکان خسرو ملک همی تا جهانست بر جای باد جهانبان نگهبان خسرو ملک هزار آفرین از جهان آفرین شب و روز بر جان خسرو ملک مسعود سعد سلمان