مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۱۱۴ - باز در مدح او: آن لعبت سرو قد مه منظر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن لعبت سرو قد مه منظر آن آفت چین و فتنه بربر صورت نه به نوک خامه مانی لعبت نه به نوک رنده آذر زلفینش به بوی عنبر سارا رخسار به رنگ دیبه ششتر چون ماه درآمد از در حجره شد حجره ز نور روی او انور بر لاله نهاده شاخ ها سنبل بر سیم فکنده حلقه ها عنبر آویخته جعد حلقه از حلقه انگیخته زلف چنبر از چنبر از مشک سیاه ناب بویا زلف وز سیم سپید خام تابان بر آن سیم سپیده خام در جوشن وز مشک سیاه ناب در مغفر بگشاد زبان به تهنیت بر من بنگر که چه گفت مر مرا بنگر گفت ای بسزا قرین و یار من ای هر که به مهر عاشقی در خور بر آخر گل ز اول شوال پر باده مشکبوی کن ساغر گفتم که اگر مثال یابم من از مجلس شاه خسرو صدر محمود ملک شهنشه غازی خورشید ملوک عصر سرتاسر آن گاه سخا و همت افریدون و آن وقت جلال رتبت اسکندر با همت چرخ و رتبت کیوان با بخشش ابر و کوشش آذر هنگام جدال شیر پر کینه هنگام نوال ابر پر گوهر در راحت و امن او جهان جمله در سایه عدل او جهان یکسر مسعود سعد سلمان