مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۵۹ - توسل به علی خاص در زمان گرفتاری: ای خاصه شاه شرق فریاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خاصه شاه شرق فریاد چرخم بکشد همی ز بیداد نا بسته دری ز محنت من صد در ز بلا و رنج بگشاد بی محنت نیستم زمانی مادر ز برای محنتم زاد زین رنج که هست بر تن من بگدازد سنگ سخت و پولاد هر ساله بلا و سختی و رنج من بیش کشیده ام درین زاد شاگردی روزگار کردم از بهر چرا نگشتم استاد داند که نکرده ام گناهی آن کس که خلاص خواهدم داد درویشی و نیستی ز لوهور بر کند و به حضرتم فرستاد نان پاره خویشتن بجستم از شاه ظهیر دولت و داد این رنگ به جز عدو نیامیخت این بهتان جز حسود ننهاد نابرده به لفظ نام شیرین در کوه بمانده ام چو فرهاد از بهر خدای دست من گیر کز پای تن من اندر افتاد جورست ز روزگار بر من ای حاکم روزگار فریاد ای بحر نبوده چون دلت ژرف وی ابر نبوده چون کفت راد نه داشت ثبات حزم تو کوه نه یافت مضای عزم تو باد خسرو به تو کامگار دولت دولت به تو استوار بنیاد دانم بر تو نیم فراموش زیرا که به مدح هستیم یاد بنده شومت درم خریده زین حبس گرم کنی توآزاد تا پیش صفر بود محرم تا از پس تیر هست مرداد از دولت و بخت شاد بادی وانکس که به تو نه شاد ناشاد این رنج که هست بر زیادت بر دیده و جان دشمنت باد مسعود سعد سلمان