مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۲۶ - هم در مدح او: ملک مسعود ابراهیم شاه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ملک مسعود ابراهیم شاه است که بر شاهیش هر شاهی گواه است نه چون عدلش جهان را دستگیر است نه چون قدرش فلک را پایگاه است نبیند چون کلاه او جلالت کلاه او چه فرخنده کلاه است گهی از فرهی رخشنده مهرست گهی از خرمی تابنده ماه است گرفته ست و گشادست و شکسته ز شمشیرت که دوران را پناه است به هر جایی که اندر کل عالم زمینی یا حصاری یا سپاه است جهانگیرا ملوک این جهان را به دولت خدمت تو پهن راه است بر جود تو هر ابری چو گردیست بر حلم تو هر کوهی چو کاه است به هر لفظی که گوید در دهانش ز سهم تیغ تو وای است و آه است نه چون بنده به گیتی مادحی است نه چون تو در زمانه پادشاه است بدین بنده اگر خواهی ببخشای که حال و کار و بارش بس تباه است به اطلاقت گشاده چشم مانده به گیتی هر که او را نیکخواه است نسنجد نزد تو یک پر پشه گرش هم سنگ این گیتی گناه است همی تا خامه خاموش گوید که زیر هر سپیدی یک سیاه است تو را هر ساعتی از ملک عزی است تو را هر لحظه ای از بخت جاه است مسعود سعد سلمان