حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۲۷۴: آنچهت بکار نیست چرا جوئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنچه ت بکار نیست چرا جوئی؟ وانچه ت ازو گریز چرا گوئی؟ به روئی ار به روی کسی آری بی شک به رویت آید بی روئی خوش خوش از جهان و جوانمردی پیش آر و پیش مار خوی نوئی بدخو عقاب کوته عمر آمد کرگس دراز عمر ز خوش خوئی این زال شوی کش چتو بس دیده است از وی بشوی دست زناشوئی بنده مشو ز بهر فزونی را آن را که همچو اوئی و به زوئی گر دانشت به مال به دست آمد پس مال می به دانش چون جوئی؟ چون می فروشی آنچه خریده ستی؟ خونی ز خون ز بهر چه می شوئی؟ جان را به علم پوش چو پوشیدی تن رابه ششتری و به کاکوئی روشن روانت گنه ز بی علمی تیره تنت چو مشک به خوش بوئی پوینده این جهان و فروزندی او را از این قبل به تگاپوئی حکیم ناصر خسرو