حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۲۰۳: ای مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون،
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون، تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون اندر حریم می نکند جان تو قرار تا ناوری دل از حرم دلبران برون برگیر دل ز بلخ و بنه تن ز بهر دین چون من غریب و زار به مازندران درون زیرا که عیب و علت کندی کاردار سوهان علاج داند کرد و فسان فسون دنیا ز من بجست، چون من دین بیافتم طاعت همیم دارد دندان کنان کنون گر بر سر برآوری ز گریبان دین حق با ناکسان کله زن و با خاسران سرون با اهل خویش گوهر دین تو روشن است اینجاست مانده در کف بیگانگان نگون با اهل علم و مرد خردمند کن، مکن با مردمان خس به مثل با سگان سکون ناید ز چوب کژ ستون، گر تو راستی دین را به جز تو نیست سوی راستان ستون هشیار باش و راست رو و هر سوی متاز در جوی و جر جهل چو این ماهیان هیون مغزت تهی ز علم و معده ت از طعام پر هل تا چو خر کنند پر این خربطان بطون حکیم ناصر خسرو