حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۲۰۲: جوانی شد، او را فراموش کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جوانی شد، او را فراموش کن سر ناتوانی در آگوش کن تو را چند گه تن وشی پوش بود کنون چند گه جان وشی پوش کن اگر دیبهٔ جان همی بایدت خرد تار و پود سخن هوش کن ز نادیدنی چشمها کور ساز ز بیهوده ها گوش مدهوش کن به دل باش بیدار و خفته به چشم بشو خویشتن ضد خرگوش کن ز گفتار خیر و به دیدار حق زبان عسکر و چشمها شوش کن ز چهرت بخوان آنچه یزدان نبشت نبشت شیاطین فراموش کن ز حکمت خورش جوی مرجانت را دلت معده ساز و دهن گوش کن ز دین حکمت آموز و بقراط را به اندک سخن گنگ و خاموش کن خلالوش جویان دین بی هش اند تو بی هوش را در خلالوش کن اگر نوش تو زهر کرد این فلک به دانش تو زهر فلک نوش کن وگر دوشت از تو به غفلت بجست بکوش و ز امشب یکی دوش کن حکیم ناصر خسرو