حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۱۱۳: پند بدادمت من، ای پور، پار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پند بدادمت من، ای پور، پار چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟ غره مشو گر چه نیابد همی بی تو نه بهرام و نه شاپور پار پشت گران بار تو اکنون شده است کامدت از بلخ و نشابور بار خانهٔ معموری و مار است جهل مار درین خانهٔ معمور مار ز ایزد مذکور به عقلی، مکن جز که به عقل، ای سره مذکور، کار دیو سیاه است تنت، خویشتن از بد این دیو سیه دور دار پیرهن عصیان بنداز اگر آیدت از بلعم باعور و عار خمر مخور، پور، که آن دود خمر مار شود در سر مخمور، مار پیر پدر پار تو خواهد شدن باز نیاید به تو، ای پور، پار حکیم ناصر خسرو