حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۴۹: ای نشسته خوش و بر تخت کشیده نخ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای نشسته خوش و بر تخت کشیده نخ گر نخ و تخت بماندت چنین بخ بخ نیک بنگر که همی مرکب عمر تو همه بر تخت همی تازد و هم بر نخ تو نشسته خوش و عمر تو همی پرد مرغ کردار و برو مرگ نهاده فخ برتو، ای فاخته، آن فخ ترنجیده ناگهان گر بجهد تا نکنی «آوخ » ای چو گوساله نباشدت همه ساله شمر ماله و نه سبز همیشه طخ با زمانه نچخد جز که جوانبختی گر جوان است تو را بخت برو بر چخ لیکن این دولت بس زود به پا چفسد خر به پا چفسد بی شک چو دود بر یخ بخت چون با گلهٔ رنگ بیاشوبد سرنگون پیش پلنگ افتد رنگ از شخ بر مکش ناچخ و بر سرت مگردانش گر نخواهی که رسد بر سر تو ناچخ که بر آنجای که پیوسته همی خواهی ای خردمند تو را بنل و نه آزخ اندر این جای سپنجی چه نهادی دل؟ چند کاشانه و گنبد کنی و مطبخ؟ این جهان مسلخ گرمابهٔ مرگ آمد هر چه داری بنهی پاک در این مسلخ بر سر دو رهی امروز بکن جهدی تات بی توشه نباید شد از این برزخ در فردوس به انگشتک طاعت زن بر مزن مشت معاصی به در دوزخ حکیم ناصر خسرو