حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۲۰: ای روا کرده فریبنده جهان بر تو فریب،
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای روا کرده فریبنده جهان بر تو فریب، مر تو را خوانده و خود روی نهاده به نشیب این جهان را به جز از بادی و خوابی مشمر گر مقری به خدای و به رسول و به کتیب بر دل از زهد یکی نادره تعویذ نویس تا نیایدش از این دیو فریبنده نهیب بهرهٔ خویشتن از عمر فرامشت مکن رهگذارت به حساب است نگه دار حسیب دامن و جیب مکن جهد که زربفت کنی جهد آن کن که مگر پاک کنی دامن و جیب زیور و زیب زنان است حریر و زر و سیم مرد را نیست جز از علم و خرد زیور و زیب کی شوی عز و شرف بر سر تو افسر و تاج تا تو مر علم و خرد را نکنی زین و رکیب؟ خویشتن را به زه بهمان واحسنت فلان گر همی خنده و افسوس نخواهی مفریب خجلت و عیب تن خویش غم جهل کشد کودکی کو نکشد مالش استاد و ادیب پند بپذیر و چو کرهٔ رمکی سخت مرم جاهل از پند حکیمان رمد و کره ز شیب سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب نه غلیواج تو را صید تذرو آرد و کبگ نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب سر بتاب از حسد و گفتهٔ پر مکر و دروغ چوب بر مغز مخر، جامهٔ پر کیس و وریب ای برادر، سخن نادان خاری است درشت درو باش از سخن بیهده ش، آسیب، آسیب! زرق دنیا را گر من بخریدم تو مخر ور کسی بر سخن دیو بشیبد تو مشیب حکیم ناصر خسرو