عرفی شیرازی
مثنوی ها
شمارهٔ ۴۴: از نور یار چون نفسم خانه روشنست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از نور یار چون نفسم خانه روشنست بیرون برید شمع که کاشانه روشنست نازم بفیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشنست از حسن دوست دمبدم اسرار گفتن است هر چند قدر گوهر یکدانه روشنست صد شمع سوختم که خرد بیش بردمد پنداشتم که دیده فرزانه روشنست محرم چه آگه از الم بی نصیبی است داغیست این که بر دل دیوانه روشنست ای شیخ شهر تیره دلانرا چراغ باش دلهای ما زگریه مستانه روشنست گفتی که روشن است مرا خانه امید؟ آتش بخانمان زده و خانه روشنست عرفی خطای ما و تو محتاج عذر نیست عذر خطای مردم دیوانه روشنست عرفی شیرازی