عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۵۳۹: تا به خون ریزیم اشارت ها نمود ابروی او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به خون ریزیم اشارت ها نمود ابروی او میل خون ریزی خود فهمیدم از هر موی او چون خرامد در دلم جان، هم چو آب زندگی سر نهد در پای سرو قامت دلجوی او تا خیال قامتش بیرون نیامد از دلم کرده ام زنجیر یایش حسرت گیسوی او گر نمی گردد مه من گرم کین از مهر نیست از نزاکت طاقت گرمی ندارد خوی او تا بود آمد شدش بر خاک من ای هم نشین چون بمیرم شب نهانم دفن کن در کوی او من که حسرت می کشم عرفی برای دیگران شیشهٔ می را کی توانم دید بر زانوی او عرفی شیرازی