عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۹۹: ساغر ز دست مردم آزاده چون کشیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساغر ز دست مردم آزاده چون کشیم لبریز گشته ایم ز خون، باده چون کشیم ما روی گرم را، دل و جان وقف کرده ایم این تحفه پیش ابروی نکشاده چون کشیم دل را نداده اند و عنانش به دست اوست ما از کفش عنان دلِ داده چون کشیم ما را بود معامله با عالم قدیم منت از این جهان عدم زاده چون کشیم ما مرد دستگیر کسی نیستیم، لیک دامن ز دست مردم آزاده چون کشیم منزل دراز و طبع جوانمرد و وقت کم دست از میان دشمن استاده چون کشیم دل را عنان گرفته صنم می کشد به دیر او را به وعظ بر سر سجاده چون کشیم بر دست پیر منت سجاده لازم است این نقش بر جبین دل ساده چون کشیم عرفی بهشت نسیه و بزم وصال نقد دست از عنان دولت آزاده چون کشیم عرفی شیرازی