عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۴۹۸: می فروشم راحت و عشق ستمگر می خرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می فروشم راحت و عشق ستمگر می خرم می دهم روز خوش و آسیب اختر می خرم ای که باز افکنده ای در تیغ کاه رغبتم گر متاع غم بود بگشا که اکثر می خرم در سرشت من قبول شیوهٔ انکار نیست ساده لوحم هر جه بفروشند یک سر می خرم ترک جان تلخ کام است و شکر خواب عدم جام زهری می فشانم، تنگ شکر می خرم او به خونم گرم و من زین شادمان، کز شکر قتل صد ره از وی خون خود در روز محشر می خرم نیست غم کز درد هجران شهپرم بر خاک ریخت اینک از جبرییل شوقت باز شهپر می خرم هر متاعی کز نگاهش می خرم در بزم وصل می نشینم گوشه ای در خود مکرر می خرم عرفی آوردم متاعی، ترازو کو، غم کجاست آن متاعی کس مخرد، با جان برابر می خرم عرفی شیرازی