عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۶۱: ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می آید که اینک لشگر غم خوش به استعداد می آید اگر شیرین عنان را گرم سازد، بنگرد خسرو که گلگون جانب او ، یا بر فرهاد می آید دلم در دام آن صیاد مستغنی است و می ترسم که افتت رخنه ای در دام تا صیاد می آید نصیحت می کنندم دوستان، ای غم بیا و تو به خاشاک من آتش زن، که این جا باد می آید نمی آید ز پرویز استماعش، ورنه شیرین را ز سر تا پا صدای نالهٔ فرهاد می آید همانا دیده عرفی عزتی زان دلفریب امشب که می آید ز بزمش باز، خوش دلشاد می آید عرفی شیرازی