عرفی شیرازی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۵۷: شبم به خفتن و روزم به ژاژ خایی رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبم به خفتن و روزم به ژاژ خایی رفت غرض که مدت عمرم به بینوایی رفت ز ناز راندی و دانم ولی نیابم باز که این معامله با طبع روستایی رفت هزار رخنه به دام و مرا ز ساده دلی تمام عمر به اندیشه ی رهایی رفت نیافت عشق درّ شب چراغ در ظلمات اگر که چه شب به دنبال روشنایی رفت مقربان همه بیگانه اند از در دوست غرور بود که نامش به آشنایی رفت ز شیخ صومعه جستم نشان عرفی، گفت به آستان برهمن به چهره سایی رفت عرفی شیرازی