شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۷: سحرگه بر در راحت سرایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگه بر در راحت سرایی گذر کردم شنیدم مرحبایی درون رفتم، ندیمی چند دیدم همه سر مست عشق دلربایی همه از بیخودی خوش وقت بودند همه ز آشفتگی در هوی و هایی ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی ز برگ بی نوایی شان نوایی ز سدره برتر ایشان را مقامی ورای عرش و کرسی متکایی نشسته بر سر خوان فتوت بهر دو کون در داده صلایی نظر کردم، ندیدم ملک ایشان درین عالم، به جز تن، رشته تایی ز حیرت در همه گم گشته از خود ولی در عشق هر یک رهنمایی مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم: چه پرسی حال مسکین گدایی؟ شیخ فخرالدین عراقی