شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۲۲۲: چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟ به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟ به کدام دل توانم که تن از غمش رهانم؟ به چه حیله واستانم دل خود ز چنگ او من؟ چو خدنگ غمزهٔ او دل و جان و سینه خورده پس ازین دگر چه بازم به سر خدنگ او من؟ ز غمش دو دیده خون گشت و ندید رنگ او چشم نچشیده طعم شکر ز دهان تنگ او من دل و دین به باد دادم به امید آنکه یابم خبری ز بوی زلفش، اثری ز رنگ او من چو نهنگ بحر عشقش دو جهان بدم فرو برد به چه حیله جان برآرم ز دم نهنگ او من؟ لب او چو شکر آمد، غم عشق او شرنگی بخورم به بوی لعلش، چو شکر شرنگ او من به عتاب گفت: عراقی، سر صلح تو ندارم همه عمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من شیخ فخرالدین عراقی