شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۹۵: گر چه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم جز تو فریادرسی کو که درو آویزیم؟ گذری کن، که مگر با تو دمی بنشینیم نظری کن که خوشی از سر و جان برخیزیم مشت خاکیم به خون جگر آغشته همه از چنین خاک درین راه چه گرد انگیزیم؟ هم بسوزیم ز تاب رخ تو ناگاهی همچو پروانه ز شمع ارچه بسی پرهیزیم بیم آن است که در خون جگر غرق شویم بسکه بر خاک درت خون جگر می ریزیم تا دل گمشده را بر سر کویت یابیم همه شب تا به سحر خاک درت می بیزیم نیک و بد زان توایم، با دگریمان مگذار با تو آمیخته ایم، با دگری نامیزیم راه ده باز، که نزد تو پناه آوردیم بو که از دست عراقی نفسی بگریزیم شیخ فخرالدین عراقی