شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۵۹: یاران، غمم خورید، که غمخوار ماندهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده ام در دست هجر یار گرفتار مانده ام یاری دهید، کز در او دور گشته ام رحمی کنید، کز غم او زار مانده ام یاران من ز بادیه آسان گذشته اند من بی رفیق در ره دشوار مانده ام در راه باز مانده ام، ار یار دیدمی با او بگفتمی که: من از یار مانده ام دستم بگیر، کز غمت افتاده ام ز پای کارم کنون بساز، که از کار مانده ام وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم کاندر چه فراق نگونسار مانده ام ور در خور وصال نیم مرهمی فرست از درد خویشتن، که دل افگار مانده ام دردت چو می دهد دل بیمار را شفا من بر امید درد تو بیمار مانده ام بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو: تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده ام مانا که بر در تو عراقی عزیز نیست کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده ام شیخ فخرالدین عراقی