شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۰: بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش ندهم ز دست این بار، اگر آورم به چنگش سر زلف او بگیرم، لب لعل او ببوسم به مراد، اگر نترسم ز دو چشم شوخ شنگش سخن دهان تنگش بود ار چه خوش، ولیکن نرسد به هر زبانی سخن دهان تنگش چون نبات می گدازم، همه شب، در آب دیده به امید آنکه یابم شکر از دهان تنگش بروم، ز چشم مستش نظری تمام گیرم که بدان نظر ببینم رخ خوب لاله رنگش چو کمان ابروانش فکند خدنگ غمزه چه کنم که جان نسازم سپر از پی خدنگش؟ زلبش عناب، یارب، چه خوش است!صلح اوخود بنگر چگونه باشد؟ چو چنین خوش است جنگش دلم آینه است و در وی رخ او نمی نماید نفسی بزن، عراقی، بزدا به ناله زنگش شیخ فخرالدین عراقی