شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۳۹: تماشا میکند هر دم دلم در باغ رخسارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تماشا می کند هر دم دلم در باغ رخسارش به کام دل همی نوشد می لعل شکر بارش دلی دارم، مسلمانان، چو زلف یار سودایی همه در بند آن باشد که گردد گرد رخسارش چه خوش باشد دل آن لحظه! که در باغ جمال او گهی گل چیند از رویش، گهی شکر ز گفتارش گهی در پای او غلتان چو زلف بی قرار او گه از خال لبش سرمست همچون چشم خونخوارش از آن خوشتر تماشایی تواند بود در عالم که بیند دیدهٔ عاشق به خلوت روی دلدارش؟ چنان سرمست شد جانم ز جام عشق جانانم که تا روز قیامت هم نخواهی یافت هشیارش بهار و باغ و گلزار عراقی روی جانان است ز صد خلد برین خوشتر بهار و باغ و گلزارش شیخ فخرالدین عراقی